گذر زمان ...

ساخت وبلاگ

روزها و ماهها و سالها خیلی سریع می گذرند ... اونقدر که اصلا باور نمی کنیم ... مثلا به یه دوستی که دو ساله دارم باهاش مدام حرف می زنم توی تلگرام ، میگم باورت میشه 2 ساله همش داریم با هم حرف می زنیم ؟؟؟ دوستی که 16 ساله ندیدمش از نزدیک ... 

دیروز رفتم عیادت یه دوست قدیمی ... یه دوست دوران دبستان و دبیرستان که پاش شکسته بود ... دندانپزشک موفقیه برای خودش ...

کارها و مشغله های زندگی زیاده ... گاهی روزا حوصله اش رو ندارم ولی گاهی روزا هم می چسبم به کارها و هزار تا کار انجام میدم ...

دارم کتاب "خانوم " مسعود بهنود رو می خونم ...

خیلی احساس فرهیختگی می کنم گاهی وقتها !!! اشتباه می کنم که وقت نمیذارم کتاب بنویسم ! هر وقت توی گروههای دوستام حرفی می زنم یا خاطراتی رو تعریف می کنم میگن خیلی نوشته هات شیرینه ... خیلی قلمت خوبه ... خیلی به دل میشینه ... ولی خب حیف و صد حیف که تا حالا ننشستم جدی یه چیزی بنویسم ! 

لابد اگه در تقدیرم باشه یه موقعی می نویسم آنچه باید بنویسم رو ... 

یه دوستی هم رفته ایتالیا مدام عکس میذاره از موزه ها و مجسمه ها و خودش که ایستاده در نمایی نزدیک به اون اثر هنری یا تاریخی .... فکر می کنم ما خودمون هم داریم به تاریخ می پیوندیم ....

ننوشتن !...
ما را در سایت ننوشتن ! دنبال می کنید

برچسب : زمان, نویسنده : 6raha96a بازدید : 120 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 2:08