دوری ...

ساخت وبلاگ

تازگیا از همه ی آدمها خسته شدم ... حوصله ی حرف و نقل ندارم . مدام به خودم میگم به من چه که بقیه چیکار می کنند ؟! از این منظر که نخوام در زندگی کسی تجسس کنم ، نخوام دخالت کنم ، نخوام نظری بدم ، چون حتی خواهر و مادر و اطرافیان هم دلشون نمی خواد کسی از کارشون سر دربیاره که نظری بده ! دل سوزوندن برای دیگران هم فایده ای نداره . هر کسی مشغله های خودش رو داره ، هر کسی هم فکر می کنه خودش عقل کله ... هیشکی هم حرف هیشکی دیگه رو قبول نداره ... برای همین تازگیا بیشتر سعی می کنم از آدما فاصله بگیرم و وقتی هم می بینمشون یا تلفنی باهاشون حرف می زنم فقط در حد سلام و احوال و خداحافظ ! اگه مجبور نبودم همین حداقل ها رو هم با کسی رفت و اومد نمی کردم . دو تا خواهر دارم که خواهر بزرگه هم دو تا دختر داره که تازگی داماد هم آورده ... یه موقع چند وقت یه بارم دور هم جمع بشیم صد تا حرف و نقل و اعصاب خردی از توش بیرون میاد ! برای همین اصلا دلم نمی خواد حتی با خواهر برادرم هم دور هم جمع بشیم ... اینه که ترجیح میدم سرم گرم کتاب خوندن و رفت و اومد با غریبه ها باشه ... یه دوست غریبه ... یه دوست دور ، بهتره برای هم صحبتی تا کسانی که از خون خودت هستند ...  فامیل شوهر هم که در حد ضرورت چند هفته یه بار .... 

روزگار غریبی است نازنین ... تقریبا میشه گفت از همه دل بریدم ... کاری به کسی ندارم ...

ننوشتن !...
ما را در سایت ننوشتن ! دنبال می کنید

برچسب : دوری, نویسنده : 6raha96a بازدید : 93 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 2:08