باز می لرزد دلم ، دستم ...

ساخت وبلاگ

این انتظار داره دیوونه ام می کنه دیگه ... منتظرم ببینم کی بهم تلفن می زنه ... جوری این انتظار چنگ انداخته توی دل و قلبم که انگار دیگه نمی خوام با هیشکی حرف بزنم ... نمی خوام هیچی بگم ... فقط می خوام زمان تند تند بگذره و برسه زمان موعودی که فکر می کنم نزدیکه ... خدا کنه حرفهایی بزنیم که شادم کنه ... خدا کنه همه چی بهتر بشه ... جوری ذهنم به هم ریخته که حتی نوشتنم هم نمیاد ! دارم به زور این چند خط رو می نویسم بلکه حالم بهتر بشه ... شاید برم یه فیلم ببینم یا کتاب بخونم . باید سر خودمو گرم کنم ...

ننوشتن !...
ما را در سایت ننوشتن ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6raha96a بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 13 دی 1397 ساعت: 10:39