گذر زمان و تغییر همه چیز ...

ساخت وبلاگ

امشب نشسته بودیم یه سری از فیلمها و عکسهای چند سال پیش رو میدیدیم . وقتی که بچه ها کوچولو بودند ... فکر کردم چقدر   زمان   رو از دست دادیم ... چقدر دلم تنگ شد برای سنین کودکی بچه هام ... فکر کردم کاش بیشتر باهاشون وقت گذرونده بودم ... کاش بیشتر لذت برده بودم از خردسالیشون ... باید الانم بیشتر لذت ببرم از سنین نوجوانیشون ... می دونم چند سال دیگه هم دلتنگ این روزها میشم ... 

دلم که میگیره دلم نمی خواد با هیشکی حرف بزنم ... یه جورایی هم دارم ناامید میشم ... انگار دیگه نمی تونم لذت ببرم از نوشته های دوستم ... یعنی دیگه نمی نویسه ... دیگه پست نمیذاره ... دیگه نمی تونم نوشته هاش رو بخونم و غرق لذت بشم ... نمی دونم چرا نمی نویسه و دیگه پست نمیذاره ... بهش بگم هم فایده نداره ... کلا انگار هی عمر آدم می گذره و هر چند سال یه باری یه جورایی میشه ... همه چی عوض میشه ... منم دیگه حوصله ی حرف زدن یا اصرار کردن به هیچی ندارم ... فقط دلم تنگ میشه ... فقط دلم میگیره ... همین .

ننوشتن !...
ما را در سایت ننوشتن ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6raha96a بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 13 دی 1397 ساعت: 10:39